بودن یا نبودن، برای #بامیلو، اصلا مهم نیست.

قدیم‌ترها مثل خیلی از شماها این پرسش که اگر ادیسون برق رو اختراع نمی‌کرد چه می‌شد، بخشی از پرسش‌های نوجوانیم بود. بعدها فهمیدم اصلا ادیسون برق رو اختراع نکرده، و آدم‌های مختلفی در زمان‌های مختلف، کارهای مختلف/مکمل و متضادی انجام دادند تا اینکه الان ما استفاده از این ترکیب به وجود آورنده جریان برق/الکتریسیته قابل استفاده را داریم.

داستان بامیلو و تجارت الکترونیک در ایران هم به نظر شخصی من همین‌گونه است؛ بامیلو به خودی خود نه چیزی ابداع کرده است، و نه اولین/بهترین و یا برترین بوده است. تنها کاری که بامیلو انجام داده است، خط شکنی بوده است.

خط شکن شاید ترجمه‌ی آزاد خوبی برای Groundbreaker باشد. دوست ندارم از کلمه پیشتاز به عنوان معادل Pioneer استفاده کنم، فکر می‌کنم خطشکن کلمه‌ی خیلی خوبی برای توصیفی که از بامیلو دارم باشد.

پیش از بامیلو، چندین وب‌سایت تجارت الکترونیک در ایران از سال‌های ابتدایی گسترش وب‌فارسی وجود داشته است. مدل‌های ناقصی هم از Marketplace بارها راه‌اندازی شده بود. ولی هیچ کدام، برای بازار سنتی هیچ خطری نداشت و رقیبی محسوب نمی‌شد. تفاوت شروع بامیلو، با پیشینیان خود افزودن دو عامل به ماجرا بود. اول اضافه کردن دانش (Knowhow) برای شروع و رشد سریع، و دوم ریسک‌پذیری سخاوتمندانه سرمایه‌گذاران و موسسین اولیه.

خطشکن بودن، مزایا و معایب خودش را دارد. رامتین منزهیان، در سخنرانی TEDx خودش عنوان مناسبی برای مسیری که در ایران طی کرد، انتخاب کرد. Experience the Unknown توصیف مناسبی است برای بسیاری از کارهایی که همکاران ابتدایی بامیلو (و پیشینیان اسنپ) انجام می‌دادند. تجربه‌ها و سوتی‌هایی که من و تیمم در بازاریابی دیجیتال و رشد داشتیم، اکتشافاتی که آزاده مقصودی/اشکان قدیمی و تیم محصول در استفاده از پلتفرم خوب Marketplace داشتند و گشایش‌هایی که آرمان (والی/فرج‌زاده) در به کارگیری واقعی CRM برای رشد داشتند تنها بخش خیلی کوچکی از این مسیر است. تجربه‌های خیلی خوب تیم گرافیک و زحماتی که حامد میررحیمی و تک تک بچه‌ها داشتند خیلی روزها لذت بخش بود. یکی از روزهای خوب من، دیدن طراحی سحر و پروا برای ایمیل بلک‌فرایدی همیشه خواهد بود. مشکلات عارف قراخانی و آذین بهلول و تیم‌های سخت‌کوششان در بخش لاجستیک و خدمات مشتریان هم داستان‌های خودش را دارد.

اما واقعیت این است که به نظر شخصی من تمامی این موارد، در مقابل تحولی که بخش بازرگانی بامیلو در قالب مفهوم مارکت‌پلیس شروع کرد ناچیز است. تلاش‌های رامتین، سحر (ها)، ساناز، شیما (ها)، حسین (ها)، سعید، پشوتن و خیلی از بچه‌های دیگر بازار سنتی رو تغییر داد. باعث تکان خوردن، رشد و بزرگ شدن دیجی‌کالا شد و ترس سرمایه‌گذاران خیلی زیادی رو به تجارت الکترونیک از بین برد. باعث دسترسی خیلی از ایرانی‌ها به کالاهایی شد که هرگز بهشون دسترسی نداشتند. باعث شد خیلی از نوعروس‌ها در شهرهای دورتر جهیزیه‌هاشون رو با دل شادتری انتخاب کنند. باعث شد در یک روز شرکت رقیب کل هارددیسک‌های یک ترابایتی بازار رو بخره، تا ما نتونیم روش مانور بدیم. باعث شد شرکت‌های دلال از در و دیوار وزارت صمت بالا بروند تا جلوی عرضه قیمت مناسب کالاها رو به صورت شفاف بگیرند. در کنار این‌ها، اما مشکلاتی هم بود. عدم وجود زیرساخت‌های قانونی در دو زمینه کالای اصلی (اورجینال) و گارانتی به نظر من دو علت عمده نارضایتی کاربران از بامیلو بود. این دو عامل اولیه باعث می‌شد چرخه‌ی توزیع محصول به شدت آسیب بببیند و مشتریان با مشکلات و نارضایتی‌هایی مواجه شوند که خیلی از مواقع تنها راه کنترل خسران، پذیرش رفع مشکل از سوی بامیلو (با تقبل ضرر) بود. برخی اوقات همه با هم تلاش می‌کردیم تا کار بسیار بزرگ و پرخطری انجام دهیم، فشار بالایی را تحمل می‌کردیم و به همان‌میزان ضریب ریسک را افزایش می‌دادیم. خیلی خوب هم خیلی روزها پیش می‌رفت، اما مثل بلک‌فرایدی/۶آذر/حراجمعه ممکن بود زیرفشار خم شویم. من به شخصه از تک‌تک سفارش‌هایی که با تاخیر یا مشکل ارسال می‌شد غصه می‌خوردم، اما دیدن تلاش همه‌ی بچه‌های دلیلی بود که اطمینان پیدا می‌کردم، همه بهترین تلاششون را انجام می‌دهند. این فشار و تلاش فقط هم در بخش لاجستیک نبود، کمتر کسی خارج از مجموعه به فشاری که تیم محتوای بامیلو برای Onboard کردن محصولات تحمل می‌کرد آگاهی دارد. ناصر و یکی از سریع‌ترین رشدها برای نیروهای انسانی کارهای بزرگی در تیم محتوای وب‌سایت بامیلو انجام دادند. تمامی این موارد و این روزها باعث شد خانواده بامیلو شکل گیرد. محیطی که شاید خیلی از روزها ۱۵ ۱۶ ساعت در کنار هم بودیم، مثل خیلی از خانواده‌ها اختلاف و دلخوری هم وجود داشت. برخی از شغل‌های بامیلو زمانی طول کشید تا برای بازار کار مفهوم پیدا کند. خاطرم هست آگهی‌های اول بهرنگ برای Category Manager و Key Account Manager چه بازخوردهای عجیبی داشت. CatManهای اولیه سینا، کامبیز، پارسا و در کنارشون محسن، لیلا و بهنام کارهایی داشتند که زمانی گذشت تا برای کسب و کارها ارزششون مشخص شد.

چرا نبودن بامیلو، مهم نیست؟

اورهان، عمر، رامتین و تک‌تک همکارهای اولیه‌ی بامیلو قبل از شروع به کار در اینجا جایی بودند. کاری می‌کردند و یا یاد می‌گرفتند. بامیلو همه‌ی این افراد رو دور هم جمع کرد و خطشکنی خودش رو انجام داد. به جز شاید چند نفر معدود از همکاران پیشین بامیلو، فکر نمی‌کنم خانواده نزدیک به ۱۰۰۰ نفری بامیلو روزی که خبر تغییرات سخت در این مجموعه را شنیدند، خواب راحتی داشتند. خیلی‌ها بغض کردند، خیلی‌ها گریه کردند و خیلی هم هم هنوز غصه دارند.

اما این روزها خواهد گذشت. بامیلو+دیجی‌کالا به سختی ۵٪ بازار کسب و کار در ایران را دارند. شاید بیشتر نزدیک به ۲٪ در شرایط اقتصادی فعلی.هنوز ۹۰٪ بازار کسب و کار در ایران تحول در مدل‌های کاریشون را تجربه نکردند و فرصت‌های خیلی زیادی برای گسترش و بهترشدن وجود دارد.

نبودن بامیلو، برای خانواده جوان و پر شورش غمناک خواهد بود. ولی مهم نیست. بچه‌هایی که خیلی‌هاشون ۱۰ سال از من کوچک‌تر هستند و با ۲۴ ۲۵ ۲۶ سال سن آینده‌ی خیلی خوبی خواهند داشت. فرصت‌های بزرگی برای کارفرماهاشون یا کسب و کار خودشون خواهند ساخت و دوباره بیشتر تجربه خواهند کرد. شاید باز هم شکست بخورند ولی کوله‌بار گرمی از روزهای جوانی خود خواهند داشت. خیلی‌هاشون همین الان کسب و کارهای خوبی دارند و یا افراد تاثیر گذاری در سازمان‎های خودشون هستند. خیلی‌هاشون در دیجی‌کالا در حال کار هستند و رویای خودشون را دنبال می‌کنند.

بامیلو، تازه شروع تغییر تجارت الکترونیک بود. اسنپ، دیوار، دیجی‌کالا، الوپیک، آپارات، تپسی این راه رو ادامه خواهند داد.

یک روز خوب میاد

امیدوارم اون روز خوب بیاد. جای خیلی از این کسب و کارها کشورهای منطقه و شاید هم دورتر هست. امیدوارم سایه‌ی تحریم (داخلی/خارجی/فکری) زودتر از شر ایران کم شه و بیشتر لذت ببریم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا